doorbeen-e-akkasi
doorbeen-e-akkasi

doorbeen-e-akkasi

باور کرده بودم...


خواب‌هایم را باور کرده‌بودم. گمان می‌کردم می‌شود خیال را تا ابد زندگی کرد. که هی به خودم بودنت را تلقین کردم و سایه‌ات را روی دیوار کشیدم و مدام از نگاه های ساده‌ات، قصه‌های پیچیده ساختم و در گوش دلم خواندم. آنقدر رویا بافتم که خودم هم باورم شد می‌شود تمام زمستان را فقط با یک تصویر سیاه و سپید از خورشید، گرم ماند. منتظر بودم خسته از انکار و پشیمان از نامهربانی‌هایت به دلتنگی اعتراف کنی.  

ادامه مطلب ...

میشود نیت کنی؟؟


فال می خواهم بگیرم می شود نیت کنی؟!!
می شود با این غزل، احساس سنخیت کنی؟!!

منطق لب های تو، شد علت "اشعار" من
می شود با بوسه ای اثبات علیت کنی؟!!

 

ادامه مطلب ...

دلتنگ که میشوی


دلتنگ که می شوی
هرکاری از دستِ بی چاره ات بر می آید
مثلاگوشی را برمیداری
یک پیامِ کوتاه
یک
- من هنوز هم اینجا دلم آنجاییست که تو هستی -
دلتنگ که می شوی فال می گیری
چشمانت را می بندی
می گویی :

ادامه مطلب ...

من جای همه دلم برایت تنگ شده


من جایِ تمام کسانی که
دلتنگ نمی شوند
من جایِ تمام کسانی که
بی تابِ چشمهایت نیستند
من جایِ تمامِ کسانی که
گفتند دوستت دارم و تو ماندی
و آن ها نماندند
من جایِ تمامِ بوسه های
نیمه راه
آغوش هایِ جا مانده
جایِ تمامِ - یادم تو را فراموش - ها
 

ادامه مطلب ...

من معشوقه خوبی نیستم


من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم ، چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند ،حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک ، من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم ، اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!!
خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر ، از بلد نبودن خیلی کارهای دخترانه و ظریف !! مثلأ فکر کن بلد نباشی جوری خط چشم بکشی که به صورتت بیاید ، فقط محض تنوع یک خط کج بیندازی پشت چشمت و ریملت را جوری بزنی که مژه هایت بهم بچسبد و حوصله نداشته باشی جدایشان کنی !! مدام ماسک های جور واجور روی صورتت نگذاری و نگران ریزش مژه و ابروهایت نباشی !
اسم عطرهای مارک و برند های مختلف را بلد نباشی و عطر ساده ی قدیمی ات را بزنی و عین خیالت هم نباشد !!
راستی یک چیز مهمتر هم وجود دارد ، اینکه بلد نباشی غذایت را اضافه بیاوری و نصفه نیمه رهایش کنی ...!
 

ادامه مطلب ...

ما خیلی کار ها داریم


ما خیلی کار ها داریم ...
حتی بعد از اینکه از هم جدا شویم هم ،
ما خیلی کارهای مشترک داریم ...

احتمالا باید با هم برویم
و به گارسون کافه بگوییم که دیگر
احوال تو را از من یا من را از تو نپرسد ...
یا به پارکبان دم ِ پارک بگوییم که دیگر
کسی نیست که توی ماشین بنشیند
تا آن یکی برود آبمیوه بخرد ...

احتمالا باید به امام زاده هم برویم
و دعاهای مشترکمان را پس بگیریم ...
یا به باغ گل های آفتابگردان برویم
و از آن ها به خاطر همه ی تخمه هایی که
مشترک توی سینما شکستیم عذر خواهی کنیم .
  ادامه مطلب ...